نمیدانم چرا بیمارم ... (تقدیم به ...)
نمیدانم چرا بیمارم امشب
سکوتی خفته در گفتارم امشب
غم اشک دل آهسته میگفت:
پریشان از فراق یارم امشب
نمی دانی چه دلتنگم ... (تقدیم به ...)
نمی دانی چه دلتنگم
چه بی تابم
چه غمگینم چه تنهایم
تو را هر شب صدا کردم
نمی بینی نمی خوابم
بیا تا باورت گردد
که بی تو کمتر از خاکم
ولی با تو به افلاکم
بیا با آرزوهایم
بسازم خانه ای در دل
سراغم را نمی گیری
مگر بیگانه ای با دل؟
نمی خواهم برگردی ... (تقدیم به ...)
نمی خواهم برگردی
این را به همه گفته ام
حتی به تو
به خودم
اما نمی دانم
چرا هنوز
برای آمدنت فال می گیرم
نگو ...
نگو
بار گران بودیم و رفتیم
نگو نامهربان بودیم و رفتیم
نگو
اینها دلیل محكمی نیست
بگو با دیگران بودیم و رفتیم ...!!!